عبدالرحمن نجل‌رحیم- مغزپژوه اغلب پژوهشگران بینارشته‌ای، عفو و بخشش را لازمه اجتماعی‌زیستن می‌دانند. از طرف دیگر، عفو و بخشش، واکنش عاطفی صلح‌جویانه در مقابل انتقام و مجازات است. بنابراین بین این دو کنش عاطفی ـ اجتماعی متناقض بدن‌مند رابطه دیالکتیکی وجود دارد. پژوهش‌های نخستی‌شناس معروف، «فرانس دووال» نشان می‌دهد که عفو و بخشش، در زندگی جمعی انواع میمون‌ها قابل ردیابی است. عفو و بخشش حتی در بزها، گوسفندها، دلفین‌ها و کفتارها هم دیده می‌شود که به صورت مالیدن شاخ‌ها به یکدیگر، بال‌زدن، پرگشودن و ژست‌های دیگر آشتی‌جویانه به نمایش گذاشته می‌شوند. در این میان گویا تنها گربه خانگی است که عفو و بخششی در کارنامه رفتاری خود ندارد! «دووال» عقیده دارد که در نخستی‌ها اغلب رفتار آشتی‌جویانه پس از درگیری و نزاع، دیده می‌شود که با بوسیدن، سر فرودآوردن، لمس‌کردن، بغل‌کردن و تولید اصوات صلح‌جویانه، ختم به خیر می‌شود. آگاهی‌یافتن از شیوه رفتار ناشی از عفو و بخشش در پستانداران به‌ویژه در گونه‌های نزدیک به انسان، توجه ما را به این امر مهم جلب می‌کند که ما انسان‌ها برای عفو و بخشش به جای انتقام و مجازات، نیاز به به‌کار‌بردن نیروی معنوی و اخلاقی خارق‌العاده و سطح برتری از تلاش آگاهانه در مراتب عالی نداریم، کافی است آنچه را در توان بدنی ـ مغزی خود داریم به کار اندازیم. میمون‌ها آشتی می‌کنند تا بتوانند در جمع بقا پیدا کنند و کمتر در خطر آسیب‌پذیری و طردشدگی باشند. رواج این شیوه رفتار عاطفی بدن‌مند و مغزمحور فواید همکاری و مساعدت در بقای گونه در محیط زیست را افزایش می‌دهد و به قول «دووال» راه و روش ارزشمندی برای تداوم زندگی اجتماعی است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که رواج عفو و بخشش به جای انتقام و مجازات، بستگی به شرایط اجتماعی زیست دارد. در یکی از پژوهش‌ها مشاهده شده وقتی بر اثر همکاری و مساعدت شانس رسیدن به غذا برای همه میمون‌های گروه افزایش می‌یابد، درجه آشتی میان آنها از ۲۵ درصد به ۵۰ درصد می‌رسد. رابطه فرهنگ زیست با خوپذیری بدن و مغز، در امر عفو و انتقام را می‌توان در اجتماع کوچک میمون‌ها هم دید. جدایی بچه‌میمون‌ها از مادرشان باعث می‌شود که درصد آشتی در میان آنها نسبت به افراد دیگر گونه‌شان کمتر شود. اگر همان میمون‌ها از کودکی در گونه‌هایی با توان آشتی‌پذیری بیشتری رشد کنند، قدرت آشتی‌پذیری به‌مراتب بیشتری نسبت به گونه خود پیدا می‌کنند و توان عفو به جای میل به انتقام قوت می‌گیرد. همان‌طور که عفو و بخشش امری اجتماعی است، میل به انتقام و مجازات نیز می‌تواند فواید اجتماعی در بر داشته باشد. در گروه‌های حیوانی، اگر یکی از افراد گروه منبع غذایی را که پیدا کرده با دیگران تقسیم نکند و قوانین جمعی‌زیستن را زیر پا بگذارد، از طرف گروه سزاوار انتقام و مجازات می‌شود. به عبارتی آنها که به منافع جمع احترام نمی‌گذارند باید نتایج ناخوشایند عمل خود را تجربه کنند تا در جمع الگوی رفتاری نشوند. در عصر اولیه انسان شکارچی و گردآور، احتمالا آن‌قدر درجه همکاری و مساعدت در میان جمع کوچک انسانی زیاد بوده که فراوانی توان عفو و بخشش در این عصر توجه پژوهشگران را به خود جلب نکرده است. با بزرگ‌تر و پیچیده‌تر شدن اجتماعات انسانی در عصرهای مختلف بعد از آن و شکوفایی فرهنگی، توان عفو و بخشش به جای میل به انتقام و مجازات به اشکال متنوع در سطوح مختلف از نظر جنسیتی، خانوادگی، محلی، بومی، نژادی، کشوری، دولتی، حکومتی و بین‌المللی به موازات هم پیش رفته‌اند. جالب اینکه با وجود آمارهای موجود، به نظر نمی‌رسد که در سطوح مختلف توان عفو و بخشش نسبت به میل به انتقام و مجازات از درصد بالاتری برخوردار باشد. عجیب اینکه هم‌اکنون نیز طبق پژوهش‌های موجود، مردم بسیاری از مناطق شهری مدرن هم از انتقام و مجازات احساس رضایت بیشتری می‌کنند و برای شنیدن و دیدن روایاتی در این خصوص رغبت بیشتری از خود نشان می‌دهند. مشاهدات پژوهشی تأیید می‌کند که در حضور جمع، آتش انتقام تیزتر می‌شود، زیرا عفو و بخشش از طرف شخص آسیب‌دیده، ممکن است نشانه ضعف و زبونی او قلمداد شود. مسئله غیرت و آبرو، در جوامع بسته، آتش انتقام به اشکال ناموسی و خون‌خواهی را شعله‌ور و اجتناب‌ناپذیر می‌کند. مسلما ایدئولوژی حاکم بر اجتماعات در فراوانی میل به عفو و بخشش به جای انتقام و مجازات نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. شاید این نتیجه‌گیری موقت، خالی از فایده نباشد که ادعا کنیم در شرایط اجتماعی که بی‌عدالتی، هرج‌ومرج و آشوب، شرایط ملوک‌الطوایفی، ضعف مدیریتی و خشونت در جامعه جاری است، انتقام و مجازات به جای عفو و بخشش، استراتژی رایج برای حل مشکلات باشد. اما شرایط زیست اجتماعی متکی به سازمان‌های اجتماعی مردم‌نهاد، همراه با روابط شبکه‌ای همیاری، با قوانین انضباطی مناسب و نظام عادلانه قابل اعتماد، عفو و بخشش را رایج‌تر می‌کند. آنچه بدیهی به نظر می‌رسد در مغز و بدن ما هر دو شیوه رویکرد هیجانی-عاطفی در برخورد با صدمات سطوح مختلف اجتماعی برای به‌تعادل‌رسیدن وجود دارد. اما این شرایط فرهنگی و اجتماعی است که تعیین‌کننده نحوه انتخاب بین دو نحوه رویارویی متناقض فوق یعنی عفو و بخشش یا انتقام و مجازات است. کوشش‌های فرهنگی در شرایط اقتصادی-سیاسی غالب در جهان، چون کمیسیون حقیقت و آشتی در سال‌های ۱۹۹۰ پس از جنگ‌های داخلی السالوادور و آفریقای جنوبی برای تعمیم فرایند عفو و آشتی و سپس پیوستن ۳۰ کشور به آن، نمونه‌ای از راه‌حل‌های موقت و تسکین‌بخش در این زمینه است. اما نباید فراموش کرد که نظام اقتصادی، سیاسی و سرمایه‌داری حاکم بر جهان در طول تاریخ بنا به شواهد بی‌شمار موجود، با تمام تبلیغات ظاهری برای عفو و آشتی، مروج انتقام و مجازات برای تأمین نظم بازار سود بوده است.